شاید تمام این مدت داشتم نقش بازی می کردم. شاید من اون کسی بودم که دوستشون داشت و به روی خودش نمی آورد. این احمقانس ولی! چطوری میتونه همچین چیزی باشه آخه! من فقط دارم خودمو گول می زنم. من فقط دنبال کسیم که عاشقش شم. من فقط دنبال همینم بخاطر همین به همه به همین شکل نگاه می کنم و این احمقانس. می دونم. تو این سن من واقعا به همچین چیزی نیاز دارم. همه کسی رو دارن که عاشقش باشن من میون اون همه آدم تنها کسیم که هیچوقت عشقو تجربه نکردم. من حتی عاشق یه سلبریتی هم نیستم. من عاشق بازیگرا نیستم. من عاشق کارکترای پسر انیمه ای هم نیستم با اینکه هزاران دفعه و به همهه می گم که خوشتیپ و ین. ولی من عاشقشون نیستم. من عاشق هیچکس نیستم. من هیچکسو دوست ندارم اونطوری. من همه رو یه اندازه دوست دارم. من صمیمی ترین دوستمو اندازه خواهرم دوست دارم. من جلوییمو اندازه دوستای نتیم دوست دارم. من خواننده های ناشناس وبلاگمو اندازه سما دوست دارم.

و من احمقم. من احمقم. من احمقم. احمقم. احمقم. احمقم. احمقم. احمقم. و هیچ چیزی نمی تونه نظرمو نسبت به اینکه من احمقم تغییر بده. هیچ چیزی. من چی فکر می کردم و چی شد! احساس سرخوردگی خاصی دارم با اینکه از اولشم می دونستم افکارم احمقانس. می دونم. من هولم. می دونم. من هیچوقت نمی تونم سرد و خواستنی باشم مثل بقیه اونایی که دور و برشن. من احساس سرخوردگی می کنم. ناامیدم. اما بذارید بگم. قرار نیست این احساس سرخوردگی خیلی دووم بیاره. من امشب احساس سرخوردگی داشتم و حس می کردم یه احمقم و ازش فرار کردم سریع. و امشب قطعا نمی تونم خیلی خوب بخوابم. اما اگر زنده موندم در طول شب و تونستم صبح خورشیدو ببینم، این احساس الانمو فراموش می کنم. اون فقط برای من یه دوسته و اون اصلا درباره ی من اونطوری فکر نمی کنه. و من یه احمقم. پس من احساساتمو فراموش می کنم و اون دوباره تبدیل می شه به یک دوست. چون می دونم این احساس الانم زودگذره. اون همیشه کنارم بود و همیشه داشتم باهاش حرف می زدم و بخاطر همینه که مغزم داره اینطوری فکر می کنه. فقط همین.

و اگه اون یه مدت منو ترک کنه، من دیگه دوسش ندارم و مطمئا همه ی حرفامون یادم می ره. اما اون اونقدر خوبه که مطمئنا قرار نیست ترکم کنه و قرار نیست منو بذاره به حال خودم و بخاطر همین کار من سخت می شه. اما برام خوبه. باعث می شه قوی شم. باعث می شه بفهمم نباید دیگرانو خیلی دوست داشته باشم اونقدری که شدتش از دستم در بره. من باید میانه روی کنم. نباید خیلی بهشون اعتماد کنم. نباید همه ی رازهامو بهشون بگم. نباید درباره احساساتم خیلی باز براشون صحبت کنم. چون اونا خوبن و من هیچوقت نداشتم کسی رو انقدر خوب. و در آخر تنها کسی که صدمه می بینه خودمم.


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : احمقم ,دوست ,نیستم ,خیلی ,اندازه ,سرخوردگی ,احمقم احمقم ,احساس سرخوردگی ,قرار نیست ,دوست دارم ,بخاطر همین ,احمقم احمقم احمقم
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tehran e man Kyle salemziba تیزپروازان پیشتازان پاسارگاد دانلود فایل John حسین عزیزی Monique سیگمانا